زن خود فروش
راننده تاکسی با اشاره خانمی ترمز گرفت واو را سوار کرد خانم به علت مریض بودن همسر اظهار خود فروشی کرد راننده تاکسی به خانم گفت : از امروز من روزی دوساعت برای شما کار می کنم وشما هم باید قول دهید که دست از خدا برندارید وسراغ کارهای ناشایست نروید. راننده تاکسی کار هر روزش بود ساعت می گرفت دوساعت برای آن خانواده کار می کرد وپول ها را به آدرس آنها پست می کرد تا این که ماشینش خراب شد وبه تعمیر گاه رفت وآن هفته نتوانست به آنها کمک کند ومدتها بو د که می خواست ماشین نو بخرد ولی برایش امکان نداشت از تاکسیرانی برایش تلفن زدند .وقتی پایش به تاکسیرانی رسید آن خانم را هم دید . رئیس تاکسیرانی به پاس خدمات او به آن خانواده تاکسی نویی را به او تحویل دادند تا به اقساط پول آن را بپردازد .