زینب جان
#دلنوشته_های_زینبـــــی
زینب جان !
گاهی چادرم خاکی می شود ..
چادر مشکی ام از در و دیوار شهر خاکی می شود ..
از نگاه های طعنه آمیز خاکی میشود ..
ازحرف های سیاه خاکی می شود ..
گاهی چادرم را خودم خاکی می کنم!
چادرم را می شویم تا غبار شهر را از رویش پاک کنم ..
تا سنگینی نگاه ها را پاک کنم ..
پس کمکم کن زینب جان
تا بتوانم چادر خاکی که یادگاری از جانبازی توست را حفظ کنم !!
تا بتواند مرهمی باشد چادرم برایت
بانــــــــــو !
عفت و چادرت را برای زخمهای دل “حسین” و ” زینبش “مرهم ببر ..