حضرت علامه حسن زاده آملی:
ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ” ﻋـﺎﺑـﺪ” ﺑﺎﺷﯽ،
” ﻋـَﺒﺪ” ﺑـﺎﺵ !
ﺷـﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ ۶۰۰۰ ﺳـﺎﻝ ﻋﺒـﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ،
ﻋـﺎﺑـﺪ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ
“ﻋـَﺒـﺪ ” ﻧـﺸﺪ …
ﺗــﺎ ﻋـَﺒـﺪ ﻧـﺸﻮﯼ، ﻋﺒﺎﺩﺗﺖ ﺳـﻮﺩﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻧـﺪﺍﺭﺩ؛
ﻋـَﺒﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺑﺒـﯿﻦ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﭼﻪ ﻣﯽﺧـﻮﺍﻫﺪ، ﻧﻪ ﺩﻟﺖ…
حضرت علامه حسن زاده آملی:
ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ” ﻋـﺎﺑـﺪ” ﺑﺎﺷﯽ،
” ﻋـَﺒﺪ” ﺑـﺎﺵ !
ﺷـﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ ۶۰۰۰ ﺳـﺎﻝ ﻋﺒـﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ،
ﻋـﺎﺑـﺪ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ
“ﻋـَﺒـﺪ ” ﻧـﺸﺪ …
ﺗــﺎ ﻋـَﺒـﺪ ﻧـﺸﻮﯼ، ﻋﺒﺎﺩﺗﺖ ﺳـﻮﺩﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻧـﺪﺍﺭﺩ؛
ﻋـَﺒﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺑﺒـﯿﻦ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﭼﻪ ﻣﯽﺧـﻮﺍﻫﺪ، ﻧﻪ ﺩﻟﺖ…
گـفت:
پسـرها چقـدر چشـم نـاپـاک شـده انـد …
یک بـار پشـت سـرش راه افتـادم …
در کوچـه اول ، پسـر جـوانی ایسـتاده بود !
تا نگـاهش به او و مانتـوی تنـگش افتـاد👀
نیشـخندی زد و به سـر تا پـای انـدام دخـتر خیـره شـد …
همـان پسـر ،🙄 وقـتی مـن از جلـویش عبـور کـردم …
سـرش را پایـین انداخت و سرگـرم گوشی مـوبایلـش شـد !
در کوچـه دوم که کمـی هـم تنـگ بـود …
چنـد پسـر در حـال حـرف زدن و بلـند بلـند خندیدن بودنـد
دخـتر که نزدیکـشان شـد ، نگـاه ها هـمه سمـت انـدام …
و موهـای بلـند دخـترک چرخـید.
یکـی از پسـر ها نیشـخندی زد
و دیگـری کاغـذی را در کـیف دخـتر انداخـت.
تنـه دخـتر ، هنـگام عبـور از آن کوچه تنگ به تنـه پسـر ها خـورد !
همـان پسـرها ، وقـتی مـن نزدیک شـدم …
راه را بـرای عبـور مـن باز کـردند و صـدایشـان را پایـین آوردنـد.
و همیـنطور در کوچه سـوم ، خیـابـان ، بـازار …🤔
↲اصـلا قبـول چشـم ها هـمه نـاپـاک …!
امـا ◄
◢تــــو چـرا با بـی حجـابی ،
طعـمه شـان میـشوی بانـو ؟…◤
مکالمه شوهر روستایی با تلفن ثابت بیمارستان وحکایتی واقعی و بسیار آموزنده :
از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش میخواست او همان جا بماند. از حرفهای پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.
یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس میخواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانهشان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده میشد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمیکرد: «گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون میروید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درسها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر میشود. به زودی برمیگردیم…»
چند روز بعد، پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه میکرد گفت: «اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچهها باش.»
مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.»
اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت، پرستاران زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمیشناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شبهای گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بیهوش بود.
صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمیتوانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن میخواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد میخواست او همان جا بماند.
همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ میزد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار میشد. روزی در راهرو قدم میزدم. وقتی از کنار مرد میگذشتم، داشت میگفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب میشود و ما برمیگردیم.»
نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه می کردم که متوجه من شد، مرد درحالی که اشاره میکرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد.
بعد آهسته به من گفت: «خواهش میکنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آیندهمان نشود، وانمود میکنم که دارم با تلفن حرف میزنم.»
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن های با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود.
از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازیهای رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم میکرد :
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷـﺪ، ﺑﺎ ﺷﮑﺴـﺘﻦ ﭘـﺎﯼ ﺩﯾـﮕﺮﺍﻥ، ﻣـﺎ ﺑﻬﺘـﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﺨـﻮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻓــﺖ!
ﮐﺎﺵ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﺎ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﺎ خوشبخت ﺗﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﻢ…
ﮐﺎﺵ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺷﮏ ﮐﺴﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻃﺮﻑ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﺎﺧﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻃﺮﻓﯿﻢ…
و کاش متوجه می شدیم که با ریختن آبروی دیگران آبرومند نخواهیم شد !!!!!!!
ﻭ این ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩن است که چقدرزیباست.
هرگاه به هر امامي سلام دهيد
خود آن امام جواب سلام تان را ميدهد
ولي اگر کسي بگويد:
“السلام عليک يا فاطمه الزهرا”
همه ي امامان جواب ميدهند …
مي گويند: چه شده است که اين فرد نام مادرمان را برده است !؟
السلام عليکِ يا فاطمهُ الزهراء
💫💫🌟✨💫💫💫
تا ابد اين نکته را انشا کنيد
پاي اين طومار را امضا کنيد
هر کجا مانديد در کل امور
رو به سوي حضرت زهرا کنيد…
فوق العـــــاده زیبا
گاهی میری یه جا مهمونی
دیدی غذا کم میاد!☹️
صــاحبخونه بین اون همه جــمعیت
میاد بهتــ میگه:
اگــه مــیشه تو غــذا کمتر بــخور
بذار به دیــگران بــرسه….
آخه تو واســه مایــی…
ولــی اونا غــریبه ان…☹
️وقــتی واســه #امام_زمــان باشــی !
آقا مــیگه مــیشه کمتر بــخوری !
میشه بــیشتر ســختی بــکشی !
بذار دیــگران اســتفاده کنن …
آخه تو واســه مایــی…
بــچه ها کـــاری کــنید
#امام_زمــان برنامه هاشو روی ما پـــیاده کنه…
راوی : حــاج حـــسین یــکتا
سلام #مادر…
من نبودم آن روزها!!
سوختنت را ندیدم..
نه میخی دیدم نه زخم بازویی…
اما به انداره ی تمام شنیده هایم زجر کشیدم..
#گریه کردم..
برای غربت غریبانه ات..
و اکنون در حرارت آتشی می سوزم که بیادم می آورد #غربت شما آنقدر عظیم بود که حتی نمیتوانم ضریحت را بغل بگیرم و در آغوشت برای همه ی مصائبت #اشک بریزم…
اما مادر نمیگذارم قبر پنهانت پرچمهای عزاداری مرا پایین بکشد..
اینجا را به #عشق شما قدم به قدم حَرمت میکنیم!
#پرچم عزا علم میکنیم..
همه ی ما از همین امروز #ایران را حَرمت میکنیم!
برادران و خواهران عزیز بیایید در این ایام پرچم های #عزای_فاطمی را علم کنیم
برادر عزیزم تو با لباس مشکی به عالم بفهمان مادرت مظلوم نیست
و تو این خواهرم با چادر و حیای فاطمی به همه بفهمان راه مادرمان را ادامه میدهی…
#تلنگر
#تلنگر #حجاب_عفاف
#بســـــم_اللّہ
در خیابان که راه میروم
این عروسڪها را کہ میبینم
که هر ڪـــــدام به رنگی درآمدهاند
تا شهوت جوانی را زنده کنند
بخودم و چادرم افتخار میکنم
که دل جوانی با دیدن من گمراه نمےشود
#بانویِ_چادری_حجابت_زینب_گونه_باشد
سلام دوستان عزیز متاسفانه یه عکسی پخش شده وخیلی ها اون رو روی پروفایلاشون گذاشتن بدون اینکه حتی ذره ای به اون دقت کنن❗
⭕تو این عکس یه سوار رو نشون میده سوار براسب سفید که یه پرچم قرمز تو دستش داره و یه کلاه خود با پرهای سبز به سرش ، که بالا تشبیه حضرت عباس ❗❗❗❗
دوستان خودم کمی اگه سرعکس زوم کنید می بینید که تمام لباس این سوار زره آهنین و مشکیه حتی کفش هاش و پاهاش و عمامه به سرنداره
⭕درحالی که لباس اعراب اینطور نبوده زره آهنین به تن داشتن دست هاشون رو با دست بندها و ساعد بندهای چرمین بستن و ازهمه واضح تر اینکه این سوار روی سینه اش ⭕حرف((S)) لاتین به رنگ سفید روی زرهش هست ومثل عربها عمامه و لباس نداره،❗❗دوستان دقت کنید این هم یک حربه و مکر جدید دشمن برای توهین به مقدسات لطفا نشر بدید و هرکی هم داره رو پروفایلش برداره
⭕ اون اس انگلیسی مخفف satan هست که به فارسی همون شیطان میشه پس اون مرد سوار عباس نیست شیطان هست.
حتما بخوانید و نظر دهید
سلام
تو ماشین نشستم گفتم ببخشید عزیز، میشه ضبط و خاموش کنی؟؟؟؟
گفت حاجی بخدا مجازه چیز بدی هم نمیخونه… گفتم میدونم… ولی عزادارم!
گفت :شرمنده و ضبط و خاموش کرد…
گفت تسلیت میگم اقوام نزدیک؟؟؟
گفتم بله مادرم از دنیا رفته…
گفت واقعا متاسفم داغ مادر خیلی بده…
منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید .بنده ی خدا راحت شد.
بعد پرسید مادر شما هم مریض بودن؟
گفتم نه مجروح بود…
پرسید یعنی چی؟؟؟
گفتم یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد کتکش زدن.
گفت جدأ؟شما هیچکاری نکردی؟
گفتم ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم…
گفت خدا لعنتشون کنه یعنی اینقد ضربات شدید بود؟؟؟ گفتم آره مادرم سه ماه بستری شد و بعد از دنیا رفت…
گفت حاجی ببخشیدا عجب آدمای… بودن! من خودم هر غلطی میکنم ؛گاهی عرق هم میخورم…
ولی پای ناموس که وسط باشه رگ غیرتم نمیزاره دست از پا خطا کنم… بغضم گرفت… تو دلم گفتم کاش چندتا جوون عرق خور مثل تو بودن مدینه…
نمیذاشتن به ناموس علی جسارت بشه…
سکوتم و که دید گفت ظاهرأ ناراحتت کردم…
گفتم نه خواهش میکنم… واقعا داغ مادر بده!
مخصوصا اگه جوون باشه…
گفت اخی جوون بودن؟
گفتم اره فقط هجده ساله بود… پرسید گرفتی ما رو حاجی؟؟؟
شما که خودت بیشتر از هیجده سالته چطور مادرتون…
حرفش و قطع کردم و گفتم مادر شما هم هست…
این هجده ساله مـــادر همه ی ما شیعه ها،حضرت زهراست…
مکث کرد و با تعجب نگام کرد و بعد خیره شد به جاده…
صلی الله علیک یافاطمةالزهراء سلام الله علیها
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
حتما بخوانیدو نظر دهید
سلام
تو ماشین نشستم گفتم ببخشید عزیز، میشه ضبط و خاموش کنی؟؟؟؟
گفت حاجی بخدا مجازه چیز بدی هم نمیخونه… گفتم میدونم… ولی عزادارم!
گفت :شرمنده و ضبط و خاموش کرد…
گفت تسلیت میگم اقوام نزدیک؟؟؟
گفتم بله مادرم از دنیا رفته…
گفت واقعا متاسفم داغ مادر خیلی بده…
منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید .بنده ی خدا راحت شد.
بعد پرسید مادر شما هم مریض بودن؟
گفتم نه مجروح بود…
پرسید یعنی چی؟؟؟
گفتم یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد کتکش زدن.
گفت جدأ؟شما هیچکاری نکردی؟
گفتم ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم…
گفت خدا لعنتشون کنه یعنی اینقد ضربات شدید بود؟؟؟ گفتم آره مادرم سه ماه بستری شد و بعد از دنیا رفت…
گفت حاجی ببخشیدا عجب آدمای… بودن! من خودم هر غلطی میکنم ؛گاهی عرق هم میخورم…
ولی پای ناموس که وسط باشه رگ غیرتم نمیزاره دست از پا خطا کنم… بغضم گرفت… تو دلم گفتم کاش چندتا جوون عرق خور مثل تو بودن مدینه…
نمیذاشتن به ناموس علی جسارت بشه…
سکوتم و که دید گفت ظاهرأ ناراحتت کردم…
گفتم نه خواهش میکنم… واقعا داغ مادر بده!
مخصوصا اگه جوون باشه…
گفت اخی جوون بودن؟
گفتم اره فقط هجده ساله بود… پرسید گرفتی ما رو حاجی؟؟؟
شما که خودت بیشتر از هیجده سالته چطور مادرتون…
حرفش و قطع کردم و گفتم مادر شما هم هست…
این هجده ساله مـــادر همه ی ما شیعه ها،حضرت زهراست…
مکث کرد و با تعجب نگام کرد و بعد خیره شد به جاده…
صلی الله علیک یافاطمةالزهراء سلام الله علیها
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
راز هایت را به دو نفر بگو…
“خودت و خدایت “
در تنگنا به دو چیز تکیه کن…
“صبر و دعا”
در دنیا مراقب دو چیز باش…
“پدر و مادر”
از دو چیز نترس که به دست خداست…
“روزی و مرگ”
و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن…
“رفاقت”
تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن دیگران غمگین مباش
نماز شب
هر کسی نمیتواند نماز شب بخواند
خیلیها دلشان میخواهد نماز شب بخوانند، اما موفق نمیشوند. کسی آمد خدمت امام صادق(علیه السلام): عرض کرد هر شب میخواهم نماز شب بخوانم موفق نمیشوم، حضرت فرمودند: «قیّدتک ذنوبک» گناه زنجیرت کرده، قیدت کرده،گناه کردی نمیتوانی نماز شب بخوانی. گناه نمی گذارد.
یک کسی از اولیا گفته بود یک مکروه از من سر زد شش ماه نماز شبم ترک شد. هر کسی نمیتواند نماز شب بخواند. باید چشمت را مواظب باشی، گوشت را مواظب باشی، حتی مکروه اثر دارد؛ چه برسد به اینکه آدم گناه بکند.
هرگاه یک گناه کنید، اگر نماز شب خوان باشید یک امشب را نمیخوانید؛ امشب خوابتان میبرد. یک غذای حرام خوردی، یک جایی همین امشب نماز شب نمیخوانی. اما غذای حلال خوردی، شبهای دیگر نماز شب نمیخواندی؛ امشب هوس نماز شب داری چون غذای حلال خوردی.
✨یک روز رسیدن به تو رویای من این است
هر بار فقط از تو تمنای من این است
✨ایکاش به دستت برسد عرض سلامم
یک عمر از این حنجره آوای من این است
#سلام برحسین(ع)✋
از عالمے پرسیدند…
بالاترین وزنه چند کیلو است…❓
که یه نفر بزنه و بهش بگن پهلوان؟…
عالم در جواب گفتند: بالاترین
وزنه یه پتوی نیم یا 1کیلویی است که یه نفر بتواند هنگام نماز صبح از روی خود بلند کند.
هرکس بتونه اون وزنه رو بلند کنه باید بهش گفت پهلوان!
.
۰
» - رسول الله فرموده اند تَرک کردن
نماز صبح : نور صورت
نماز ظهر : بركت رزق
نماز عصر : طاقت بدن
نماز مغرب : فايده فرزند
و نماز عشاء : آرامش خواب را از بين میبرد.
راه پیمایی = عمل صالح
در آیه ی 120 سوره مبارکه توبه نشان داده می شود که دامنه اعمال صالح وسعت دارد و حتی شامل گرسنگی در راه خدا و همچنین قدم برداشتنی که سبب خشم دشمن شود نیز می باشد .
مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الْأَعْرَابِ أَن يَتَخَلَّفُوا عَن رَّسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
توبه (120)
خـــدای خـــوبــم!
همواره در من جاری باش همانگونه كه خون در رگهایم جاریست
خداوندا از تو میخواهم كه در بیابان هولناك زندگی تنها و بی یاور ، رهایم نسازی ، از تو میخواهم كه در كوره راه پر پیچ وخم زندگی تنهایم نگذاری كه همواره محتاج وجودت هستم
خـــــــــدایـا
گاهی خسته می شوم از این همه درد
گاهی دستهایم تنهایند
اشكهایم دیگر راهشان را گم كرده اند
همان لحظه هایی كه می گریم از بی كسی از این كه شانه های كسی نیست كه تكیه گاه
اشك های بی پناهم شود
همان لحظه هایی كه تو را كم دارم
خوب می دانم که …
تنها دست مهربان توست كه اشكهایم را پاك
می كند…
پس… هیچوقت…. از من نرنج…
#داستان_آموزنده
پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه میتوانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟
سرانجام یکی از نقاشان گفت که میتواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوقالعاده بود و همه را غافلگیر کرد. او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانهگیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده
نتیجه گیری :
چرا ما نتوانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؛ پنهان کردن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنان!
اگر یک دونه
گندم بکاری،خوشه ای
که ده ها گندم
درآن است را درو خواهی کرد.
همیشه یادتون باشه،
اگریک کار خوب انجام بدین
منتظرهزاران
خوبی ازطرف کائنات
برای خودتون باشین
#لبیک_یا_زینب
برخی از فضائل حضرت زینب(س)
صبر: شهید مطهری در این رابطه مینویسد: در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه درس تحمل و بردباری را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید خواهر بزرگوارش زینب (س) بود و در ناسخ التواریخ آمده است: محققاً از آغاز خلقت تاکنون از هیچ زنی از زنهای انبیاء و اولیاء با این حلم و بردباری پدید نیامده است.
عبادت: زینب کبری(س) در تمام مدت اسارت تهجد و نماز شبش تعطیل نشد. در کتاب ریاحین الشریعه آمده است: شبزندهداری زینب(س) در تمام عمرش ترک نشد حتی شب یازدهم محرم.
سخنوری: خطبههای آتشین و زیبای زینب در کوفه و شام که یزید و یزیدیان را رسوا ساخت در حد اعلای فصاحت و بلاغت بود. شهید مطهری در این رابطه مینویسد:
خطابهای که حضرت زینب در مجلس یزید خوانده است از خطابههای بینظیر دنیاست.
علم: زمانی که حضرت زینب (س) خطبه پرمحتوا و آتشین خود را در بازار کوفه ایراد نمود، امام سجاد(ع) در تأیید مقام علمی زینب (س) فرمود: الحمدلله تو دانشمند و عالمهای بدون معلم و بانوی خردمندی بدون استاد میباشی. این سخن امام سجاد(ع) نشان دهنده علم لدنی آن حضرت است.
بزرگواری: در بزرگواری آن حضرت (س) همین نکته بس که زمانی که در عصر روز عاشورا دو پسرش را شهید کردند از خیمه پای بیرون نگذاشت در حالی که هنگام شهادت سایر شهدا از خیمه بیرون میآمد و امام حسین(ع) را دلداری میداد ولی اینجا برای این که برادرش حسین(ع) خجالت نکشد از خیمه بیرون نیامد.
عصمت: در کتاب «زینب بنت الامام امیرالمؤمنین» مقام عصمت را برای این بزرگوار ذکر میکند و مینویسد: هر چند مقام عصمت برای ایشان ضروری دین نیست ولی به این مرحله رسیدهاند… و خلاصه باید گفت: شئونات باطنیه و مقامات معنویه حضرت زینب (س) نایبه زهرا، امینه خدا را هیچ کس نتواند به تحریر و تقریر در آورد.
🔴هفت درجهنم مخصوص چه کسانی است؟
🔥جهنم هفت در دارد و هر یک از این هفت در، به یک طبقه باز می شود .
🌸از علی (علیه السلام) روایت شده که فرمودند :
« آیا می دانید که درهای جهنم چگونه است؟
✳️راوی می گوید ،گفتیم : مثل درهای دنیا؟
🌹حضرت فرمودند: نه ،
سپس دستهایشان را روی هم گذاشتند و فرمودند : درهای جهنم اینگونه است ٬ یعنی طبقه طبقه است و هر طبقه ای یک در دارد.
🌻در روایت دیگری از حضرت علی (علیه السلام) نام طبقات و درهای جهنم چنین ذکر شده :
۱- هاویه ۲- سعیر ۳- جحیم ۴- سقر ۵- حُطَمه ۶- لَظی ۷- جهنم
⚡️« اولین طبقه جهنم ٬ هاویه است و آخرین و پایین ترین طبقه آن جهنم است.»
🔷در بعضی روایات هم ترتیب برعکس ذکر شده.
♦️در روایتی هم آمده :
🔥در اول ویژه مسلمانان گنهکار است.
🔥در دوم مخصوص یهود.
🔥در سوم مخصوص نصارا.
🔥در چهارم مخصوص ستاره پرستان.
🔥در پنجم مخصوص مجوس.
🔥در ششم ویژه مشرکان.
🔥در هفتم مخصوص منافقان.
📘۱) بحار الانوار - ج۸ - مبحث نار .
📘۲) بحار الانوار - ج۸ - مبحث نار.
📘3) قارعه / ۱۱ - ۸
#تلنگر
از طرف : یک دوست مجازی
برسد به : دوستان مجازی
بِســــــمِ الله
الـــرّحمــــنِ الـــرّحـــیمِ
وَلاَ تَــتَّــبِعُـــواْ خُـطُــوَاتِـــ الـشَّــیْطَـــانِ
و از گام هـای شیــطـان پیــروی نـکنیــد …
بقــــره 208
یکی از راه هایی که به نظر دور است، اما خیلی نزدیک است.
حد ارتباط با نامحرم این است که ما با هم داد و ستد عاطفی نکنیم.
یعنی به دنبال صید کردن دل یکدیگر نباشی!!