نامه ای به خدا
بیا جانا که دل درد دارد امشب چشم اشک و لبم غم باره امشب
برفته از رخم لبخند و شادی نمانده بر دلم امید و آهی
نشسته بر سرم گرد سپیدی نیامد بر دلم نور امیدی
شده غم های عالم بر دلم سنگ از آن روزی که رفته از دل تنگ
خداوندا تویی پروردگارم تو تنها یاور و امید و آه هم
دو دستانم به درگاهت دراز است لبانم همچنان در حال راز است
بگویم من از این دل تنگ بکن ما را بجنت دور هم جمع
خدایا جز این ندارم آرزویی شود یار رسول الله و حوری
( آمین )