پرنده و آتش
روزی دو پرنده در حال پرواز بودند که ناگهان یکی از پرنده ها درون آتش افتاد پرنده ی دیگر زمانی که دید دوستش در آتش گرفتار شده با دیدن برکه ای سریع به آنجا رفت و نوک خود را از آب پر می کرد و روی آتش میریخت زمانی که حضرت سلیمان پرنده ی کوچک را دیدند گفتند ای پرنده با آبی که توداخل دهانت می آوری و روی آتش می ریزی آتش به این بزرگی خاموش نخواهد شد پرنده جواب دادمن تمام تلاش خود را برای نجات دوستم خواهم کرد تا در آخرت اگر پرسیدن برای دویتت که در آتش افتاد چکار کردی شرمنده نشوم
من از این حکایت واقعا در س های بسیاری گرفتم یادگرفتم که هیچ وقت شخصی در مشکلی می افتد بی تفاوت از کنار اورد نشوم و تمام تلاش خود را برای کمک به او کنم ..