💕 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
🌺گناهکارترین فرد در عرفات کسی است که از آنجا بازگردد در حالی که گمان می برد آمرزیده نخواهد شد.🌻
📚بحارالأنوار، ج۹۶، ص۲۴۸🌿
💕 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
🌺گناهکارترین فرد در عرفات کسی است که از آنجا بازگردد در حالی که گمان می برد آمرزیده نخواهد شد.🌻
📚بحارالأنوار، ج۹۶، ص۲۴۸🌿
خانمای گلم من عکسای معمولی رو با هزینه 6000ت مخصوص عکس های تک نفره و8000ت مخصوص عکس های دونفره
آتلیه ای میکنم اونم مخصوص طلبه ها هر کسی خواست با آیدی @mohilaدر سروش در خدمتم
اینم شماره موبایل بنده جهت سفارش طراحی عکس کودکان و نوزادان و بزرگسالان 09392091163
اینم نمونه کار بنده هست منتظرتون هستم
ایدی کانالم در سروش @dordonehonlin
یک وقت جلوی شما یک سبد
سیب می آورند.
شما اول برای کناریتان بر میدارید دوباره بعدی را به نفر بعدی میدهید
دقت کنید!!
تا زمانی که برای دیگران بر میدارید سبد مقابل شما می ماند ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید؛
میزبان سبد را به طرف نفر بعد می برد.
نعمتهای زندگی نیز اینطور است…
با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید…
زیستن با استانداردهای #انسانیت بسیار زیبا خواهد بود
بــــــــانوی شهر من
کبریت را هم بخواهی روشن نگه داری ،
وقتی نسیمی می وزد ،
آن را بین دستت پِنهان می کنی !
اینجا در شهرِ مـا طوفانـی به پـاست
خود را با حجابت ، روشن نگه دار بـانـو …
و هر چه حجابت برتر ، روشنتر …
@fa.va.al
🌿 خودت گفتی که وعده دربهار است 🌸 بهار آمد دلم در انتظار است 🌷 بهار هر کسی عید است ونوروز 🌾 بهار عاشقان دیدار یار است 🍃
⚡ ⚡ ⚡ ⚡ ⚡ ⚡
بیاییم امسال عید رو از زاویه دیگری نگاه کنیم مثلا با این دید که 365 روز از عمرمون رفت و365روز به مرگ نزدیکتر شدیم :|
تو این365 روز چقدر به محرومان وفقیران کمک کردیم 🤔 ⚡
چقدر ازنمازمون محافظت کردیم وسر وقت خوندیم 🤔 ⚡
چقدرلقمه حرام رو از زندگی مون دور کردیم 🤔 ⚡
چقدر زمینه ظهور آقامون رو فراهم کردیم 🤔 ⚡
چقدر رابطه مون رو باخدا بهتر کردیم 🤔 📿 📿 📿 📿
💫 💫 ثانیه ای تفکر کنیم 💫 💫
#تولیدی_به_قلم_خودم
جوانی با دوچرخه اش با پیرزنی برخورد کرد
.
و به جای اینکه از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جایش بلندشود، شروع به خندیدن و مسخره کردن او نمود؛
سپس راهش را کشید و رفت! پیرزن صدایش زد و گفت: چیزی از تو افتاده است.
جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پیرزن به او گفت: زیاد نگرد؛
مروت و مردانگی ات به زمین افتاد و هرگز آن را نخواهی یافت..
“زندگی اگر خالی از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هیچ ارزشی ندارد”
زندگی حکایت قدیمی کوهستان است!
صدا می کنی و می شنوی؛
پس به نیکی صدا کن، تا به نیکی به تو پاسخ دهند
🌷 🌷 🌷
روزهای رفته ی سال را ورق میزنم
چه خاطراتی که زنده نمیشوند
چه روزهاکه دلم میخواست
تا ابد تمام نشوند
وچه روزهاکه هر ثانیه اش
یک سال زمان میبرد…
چه فکرها که آرامم کرد و
چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود…
چه لبخندهاکه بی اختیار
برلبانم نقش بست و
چه اشک هاکه بی اراده
از چشمانم سرازیر شد…
چه آدم هاکه دلم راگرم کردند
چه آدم ها که دلم را شکستند…
چه چیزهاکه فکرش را هم نمیکردم وشد
و چه چیزهاکه فکرم را پرکردو نشد…
چه آدم هاکه شناختم و چه آدم هاکه فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان…
وچه….
و سهم یک سال دیگر هم یادش بخیر میشود…….
کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس خدا……
آرامشی که هیچگاه تمام نشود….
آداب_سفره
حضرت زهرا سلام الله علیها
✅ دوازده چیز است که واجب است هر مسلمانے آن را بداند.
🍂 چهار چیز آن #واجب است؛
🍂 چهار چیز #مستحب است و
🍂 چهار چیز نشانه #مراعات_ادب است:
🍃 اما واجبات سفره عبارتند از:
معرفت خدا،
رضاے الهی،
شکر پروردگار
قرائت #بسم_الله_الرحمن_الرحیم قبل از شروع غذا
🍃 مستحبات سفره عبارتند از:
وضو قبل از غذا
نشستن بر طرف چپ و گذاشتن سنگینے بدن بر سمت چپ
برداشتن لقمه با سه انگشت
لیسیدن انگشتان،
🍃 و اما چهار چیز که رعایت ادب مقتضے آن است عبارتند از:
آنچه در برابرت گذاشته شود بخور،
لقمه هاے کوچک بردار،
غذا را خوب بجو
به چهره دیگران (هم سفره ای ها) کمتر نگاه کن و خیره نشو.
📚 تحف العقول
🔰 🔰 🔰
غیرت و حیا چه شد؟
شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب های خود مینویسد:
«روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد.
قاضی شوهر را احضار کرد.
سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟
زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.
قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد.
گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است.
چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید!
شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟
برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟!
هرگز! هرگز!
من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمیدهم که چهرهی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود.
چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.»
چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند.
🔰 🔰
در یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت.
مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا میکرد.
مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد. پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود.
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت.
تمساح پسر را با قدرت میکشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.
کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید و به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.
پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند.
پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود.
خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخمها را نشان داد.
سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت: «این زخمها را دوست دارم، اینها خراشهای عشق مادرم هستند.»
گاهی مثل یک کودک قدرشناس، خراشهای عشق خداوند را به خودت نشان بده. خواهی دید چقدر دوست داشتنی هستند.
گویند : صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران ، همه او را شناختند ؛ پس ، از او خواستند ڪه پس از نماز ، بر منبر رود و پند گوید.
💠 🌷 پذیرفت نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوى او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.
💠 🌷 بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت :
مردم! هر کس از شما ڪه مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد! ڪسى برنخاست.
💠 🌷 گفت :حالا هر ڪس از شما ڪه خود را آماده مرگ ڪرده است ، برخیزد !
باز ڪسى برنخاست.
💠 🌷 گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید ؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید
به دست خود درختی می نشانم
به پایش جوی آبی میکشانم
کمی تخم چمن بر روی خاکش
برای یادگاری می فشانم
درختم کم کم آرد بر گ و باری
بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید در آنجا سبز و خرم
شود زیر درختم سبزه زاری
به تابستان که گرما رو نماید
درختم چتر خود را می گشاید
خنک می سازد آنجا را ز سایه
دل هر رهگذر را می رباید
به پایش خسته ای بی حال و بی تاب
میان روز گرمی می رود خواب
شود بیدار و گوید : ای که اینجا
درختی کاشتی روح توشاداب
روی تخته یک معلم این نوشت
هر کسی آرد کمی خاک بهشت
میدهم من نمره بیستی به آن
این بود آن نمره وقت امتحان
دانشآموزی ازآن جمعی که بود
با خودش خاک کمی آورده بود
پس معلم گفت این گفتار را
از کجا آوردهای این خاک را
گفت خاک زیر پای مادرم
چون بهشت است زیر پای مادرم
آن معلم ازشعف آخر گریست
نمره این دانشآموز داد بیست
میلاد ام ابیها حضرت فاطمه (س) و روز مادر مبارک
مادر بهشت من همه آغوش گرم تست
گوئي سرم هنوز به بالين نرم تست
مادرحيات با تو بهشت است و خرّم است
ور بي تو بود هر دو جهانش جهنّم است
ما را عواطف اين همه از شير مادر است
اين رقّتي كه دردل وشوري كه درسراست
اغلب كسان كه پرده حــــرمت دريده اند
در كودكي محبّت مــــادر نديده اند
امروز هستيم به اميد دعـــــاي تست
فردا كليد باغ بهشتم رضاي تست
| #روایتی_از_حاج_حسین_یکتا |
حاج احمد کاظمی سرش
ترکش خورده بود! در حالت کما بود!
رو تخت بیمارستان یهو پاشد نشست!
رفقاش گفتن چیشد بیهوش
بودی که؟گفت: حضرت زهرا (س)
اومدگفت پسرم پاشو برو به کارات برس.
رفقای محسن حججی میگفتن؛
محسن جلومون تیرخورد و افتاد!
بالا سرش فاتحه هم خوندیم !
داعشیاکه رسیدن محسن
پاشد وایساد … !!
شاید حضرت زهرا (س)اومد..
گفت: پسرم پاشو به کارت برس…
•| #شادی_روح_شهدا_صلوات
•| #اللهمـ_ارزقنا_شهادتـ_فی_سبیلڪ
—————————–
دخترک با موهای طلایی بافته شده ودامن چین چین وعروسک هدیه تولدش داخل حیاط لی لی بازی میکرد
ماهی های قرمز داخل حوض حیاط هم انگار در بازی با او شریک بودند و بالا پایین میپریدند اما یک دفعه دلش شور افتاد واز مادر سراغ بابارا گرفت تا جواب مادر رابشنود زنگ در به صدا درآمد ومامان با چادر رنگیش به سراغ در حیاط رفت کسی خبر شهادت بابا در تظاهرات انقلاب را آورده بود او دیگر یزرگ شد نباید گریه میکرد چون مادر به او یاد داده بود پدر رفته تا خورشید مهربانی طلوع کند وتا آسمان یخ زده از ظلم وجور را راگرم کند
سهم اوشد برای حفظ وطن دادن پدر وسهم منم هم خوردن وخوابیدن وپوز دادن با کالای خارجی
ما سهممان را چگونه باید ادا کنیم ؟؟؟؟
اگر شهدا پرسیدند بعد از ما شما چه کردید آیا میتوانیم زنان وجامعه امروز را نشانشان دهیم ؟؟؟؟
التماس تفکر
مرد آهسته در
ِ گوش فرزندِ تازه به بلوغ رسیده اش گفت: پسرم، در دنیا فقط یک گناه هست و آن دزدیست،
در زندگی هرگز دزدی نکن.
پسر متعجب و مبهوت به پدر نگاه کرد، بدین معنا که او هرگز دست کج نداشته.
پدر به نگاه متعجب فرزند، لبخندی زد
و ادامه داد:
در زندگی دروغ نگو،
چرا که اگر گفتی، صداقت را دزدیده ای.
خیانت نکن، که اگر کردی، عشق را دزدیده ای.
خشونت نکن، که اگر کردی، محبت را دزدیده ای.
ناحق نگو، که اگر گفتی،
حق را دزدیده ای،
بی حیایی نکن، که اگر کردی، شرافت را دزدیده ای،
پس در زندگی فقط دزدی نکن…
•{﷽}•
⚠️| #پست_ویژھ
رسول خدا (ص)فرمود:
آنگاه که مرا به آسمان بردند،
داخل بهشت شدم پس در آنجا
ملائکی دیدم که مشغول بنا هستند:
خشتی از طلا و خشتی از نقره می گذارند
و گاهی هم از کار باز می ایستند.
به آنها گفتم:چرا گاهی میگذارید و گاهی
از کار باز می ایستید..؟عرض کردند:
منتظر می مانیم تا مصالح برسد.
گفتم: مصالح شما چیست؟
عرض کردند:قول مؤمن دردنیا(یعنی):
{سبحان الله و الحمدلله
و لا اله الا الله و الله اکبر }
آنگاه که می گوید ما هم مشغول ساختن
می شویم و هنگامی که نمی گوید ما هم
کاری انجام نمیدهیم..
📖| #بحارالانوار_ج8_ص124
📿| #سبڪ_زندگی_اسلامی
امام باقر (ع)میفرمایند:
خدا در روز قیامت به اندازه
عقلی که در دنیا به بندگانش داده
است در حسابرسی آنها دقت میکند.
این روایت نشان میدهد که
خدا به بعضی از بندگان بیشتر از بعضی
دیگر عقل و علم و دانش عنایت کرده است؛
وبه همان اندازه درحسابشان سختگیری میکند
چون توقعی که از انسانِ
عاقل میرود بیشتر از انسان کم عقل است.
شاید به همین خاطر هست که در روایت آمده:
هفتاد گناه جاهل بخشیده میشود، قبل از آن كه یك گناه عالم بخشیده شود.
وای به حال کسانی که عقل و علم داشته
باشند و از آن برای کسب دنیای حرام
استفاده کنند.
📚| #معانی_الاخبار_ص2
📚| #كافی_ج1_ص47
———————–
🍯دنیای عسلی🍯
🐜قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچهی کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزهی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعهای دیگر نوشید.
باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمیکند و مزه واقعی را نمیدهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هر چه بیشتر و بیشتر لذت ببرد، مورچه در عسل غوطهور شد و لذت میبرد…
اما (افسوس) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت…
در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد…
🍂دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!
پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات مییابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک میشود…
⚡️این است حکایت دنیای ما
⭐️⭐️⭐️
💐باران که شدى مپرس ، این خانه کیست
💐سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
💐باران که شدى ، پیاله ها را نشمار
💐جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
💐باران ! تو که از پیش خدا مى آیی !
💐توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست
💐بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
💐شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست
💐با سوره ى دل ، اگر خدا را خواندى
💐حمد و فلق و نعره ى مستانه یکیست
💐از قدرت حق ، هر چه گرفتند به کار
💐در خلقت حق ، رستم و موریانه یکیست
💐گر درک کنى ، خودت خدا را بینى
💐درکش نکنى ، کعبه و بتخانه یکیست
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
من یک نابینا هستم
یعنی جهانی پر ا ز تاریکی در مقابل ، کنار و پشت سر
من چیزی را نمی بینم
روشنایی روز را نمی بینم
جلوه ی مهتاب را نمی بینم
غم پدر را نمی بینم و اشکهای مادر را
خیلی چیزهای زیبا و خیلی چیزهای زشت رانمی بینم
اما …
اما حس می کنم …
حس می کنم لطافت باران را …
حس می کنم نازکی گل لطیفی را …
حس می کنم رطوبت اشک را بر گونه های مادر
حس می کنم دستهای پینه بسته ی پدر را
و حس می کنم خیلی چیزهای قشنگ و خیلی چیزهای زشت را
و…
و می شنوم با تمام وجود
با تمام وجود می شنوم خنده ی خواهر کوچکترم را
با تمام وجود می شنوم صدای هق هق مادر را در نیمه های شب
با تمام وجود می شنوم صدای بازی کودکان را در کوچه یمان
با تمام وجود می شنوم صدای گرم گوینده ی اخبار را که روزی بارانی در پیش روست
و با تمام وجود می شنوم صدای خیلی چیزهای قشنگ و خیلی چیزهای زشت را
و…
ولمس می کنم …
وبا سر انگشتانم لمس می کنم …
لمس می کنم در ِ چوبی اتاقم را
لمس می کنم نوشته های حک شده در کتابم را
لمس می کنم زیبایی صورت خواهرم را
و با سر انگشتانم لمس می کنم تمام چیزهای قشنگ و تمام چیزهای زشت را
و تو چه می دانی که چه تفاوت فاحشی است بین دیدن و حس کردن
و توچه می دانی چه تفاوتی پر مفهومی است بین دیدن و شنیدن از عمق وجود
و تو چه می دانی چه تفاوت شگفتی است بین دیدن و لمس کردن
و در این میان ، تو تنها به زیبایی رنگهایی که می بینی ، شاد و خوشحالی و من به خاطر قدرت
حس کردن ، لمس کردن ، شنیدن و… شکرگزارم .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
ﭼﺮﺍ ﺣﺮﻡ ﻫﺎ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻧﻪ ﮐﻼﻍ یا هر پرنده دیگه ای؟
ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻃﺐ ﺳﻨﺘﯽ، ﻫﺮ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻃﺒﻊ ﻭ ﻣﺰﺍﺝ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩ
ﺍﺳﺖ. ﺑﻌﻀﯽ ﻣﮑﺎﻧﻬﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻏﺴﺎﻟﺨﺎﻧﻪ ﻫﺎﻭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻧﻬﺎﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ
ﮔﺮﯾﻪ ﻭﻏﻢ ﻭﺯﺍﺭﯼ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻃﺒﻊ ﺳﺮﺩ ﻭﺧﺸﮏ( ﺳﻮﺩﺍﯾﯽ)ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺳﺎﻟﻦ ﻫﺎﯼ ﻭﺭﺯﺷﯽ ؛ﻣﺮﺍﮐﺰ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺗﯽ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﺩﺍﺭﺍﯼ
ﻃﺒﻊ ﮔﺮﻡ ﻭﺧﺸﮏ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﻣﺎ ﻣﮑﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼﻃﺒﻊ ﮔﺮﻡ ﻭﺗﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﻧﺴﺎﺯﻧﺪ.
.ﻧﺸﺴﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﻮﺩﺍﯼ ﻣﻐﺰ ﺭﺍ ﺍﺯﺑﯿﻦ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺁﺭﺍﻣﺒﺨﺶ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯﺑﯿﻦ ﺑﺒﺮﺩ ﺍﻣﺎ
ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﯾﺎ ﺳﻮﺩﺍﺯﺍ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺍﯾﺠﺎﺩﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯿﻬﺎﺳﺖ .
ﺣﺘﯽ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺭﻭﺣﯽ ﺭﻭﺍﻧﯽﺷﺪﯾﺪﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﯾﺎ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺮﻭﺏ
ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﻨﻔﺶ ﻭ ﯾﺎ ﯾﺎﺳﯽ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﮐﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺯﻣﯿﻨﻪ
ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ.
ﺍﺯﺟﻤﻠﻪ ﻣﮑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﻧﺴﺎﺯ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺣﺮﻡ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ(ﻋﻠﯿﻬﻢﺍﻟﺴﻼﻡ)ﺭﺍﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩ.ﮔﺮﻣﺎﯼ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺎﻻﺳﺖﮐﻪ ﻫﺮﻓﺮﺩ ﺑﺎ ﻫﺮﻃﺒﻊ ﻭ ﻣﺰﺍﺟﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎنﺧﻮﺍﻫﺪﮐﺮﺩ .
ﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﻼﻏﯽ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ هاﺩﯾﺪﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ
ﺑﯿﺸﺘﺮﻓﻀﺎﯼ ﺻﺤﻦ ﻭ ﺣﯿﺎﻃﻬﺎ ﺭﺍ ﮐﺒﻮﺗﺮﻫﺎ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﭼﻮﻥﮐﺒﻮﺗﺮﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﮔﺮﻡ ﻣﺰﺍﺝ ﺍﺳﺖ ﺑﻪﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﻩ ﻫﺎﺳﺖ !
ﺍﻣﺎﮐﻼﻏﻬﺎ ﺑﺪﻟﯿﻞ ﺳﺮﺩ ﻣﺰﺍﺝ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ ﺗﺎﺏ ﻭﺗﺤﻤﻞ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺍﯾﻦﻣﮑﺎﻧﻬﺎﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ !!!
(ﺗﺪﻭﯾﻦ : ﺩﮐﺘﺮ ﺳﺎﻡ ﺩﻟﯿﺮﯼ ﻣﺤﻘﻖ ﻭﻣﺪﺭﺱ ﻃﺐ ﺳﻨﺘﯽ
شخصی وارد مسجدی میشود برای اقامه ی نماز .
در اول نماز موبایلش زنگ میخورد
زنگ موبایلش هم یکی از ترانههای معروف قدیمی است
مرد با اضطراب و پریشانی گوشی را ساکت و با شرم و دلهره نمازش را خواند.
بعد از نماز، نمازگزاری بطرفش میرود
و با حالتی حق به جانب و نگاهی تحقیر آمیز و با لحنی نصیحتگرانه میگوید :
تو که نماز خوانی:oops:
اینجا هم خانه خداست:oops:
این چه آهنگیه رو موبایلت گذاشتی:evil:
تو مسجد از مردم شرم نمیکنی😱
از خدا نمیترسی 😱
معصیت در خانه ی خدا 😱:evil:
یعنی نمیترسی از غضب خدا ؟ :oops:مرد سرش را پایین انداخت:| .
هیچی نگفت:(.
اون آمدن شد آخرین به مسجد آمدنش،
دیگر از نام مسجد و آمدن به مسجد هم استرس داشت
…… زمان گذشت……
همان شخص
*روزی دیگر به قهوه خانهای رفت .
ناگهان شیشه قلیون از دستش افتاد و شکست*:oops:.
مرد پریشان و شرمنده شد:oops: خواست معذرت خواهی و جبران کند .
صاحب قهوه خانه بطرفش آمدو گفت:
هیچ ایرادی نداره☺️
پیش میاد :)،
خودت را اصلا ناراحت نکن😍
فدای سرت:)
شکست که شکست😍
همین رفتار صاحب قهوه خانه باعث شد اون مرد مشتری دایمی اش شود
فراموش نکنیم اصل جاذبه و دافعه در زندگی، شغل و اعتقادات؛ اخلاق و انسانیت است
اخلاق و انسانیتِ ما با ادعا و نصیحتِ دیگران به اثبات نمیرسد بلکه در نحوهی کردار و کلام ماست که نمودار میشود
با مهربانی ولطافت میتوان قلبها را بدست آورد اما با تندخویی و سرزنش هرگز
مواظب دلها باشیم
به نام خدا:
.
وقتى #ازدواج کردیم سن و سال زیادى نداشتیم.😇
.
هم من هم #خانومم #طلبه هستیم.😍
صبح میرفتیم کلاس ظهر خانوم برمیگشت و من هم یکى دو ساعت دیرتر از خانوم.🙂
.
اکثر اوقات که میرسیدم خونه خانوم #غذا رو بار گذاشته بود 😋بعضى اوقات هم از خستگى خوابش برده بود.:’(
.
در این مواقع من باید دست به کار میشدم 💪و یه غذاى ساده درست میکردم چون اگه بیدار میشد و میدید من اومدم و اونم خوابش برده ،غذا هم آماده نیست خیلى ناراحت میشد و میزد زیر #گریه که چرا خوابم برد😭
.
تو ایام #حجره دارى ماهم از #آشپزى یه چیزایى یاد گرفته بودیم به هر حال.😁✋️
.
استادمون همیشه میگفت توى کار خونه به همسرتون کمک کنید این کار هم زندگیتون رو محکم میکنه هم #ثواب میکنید.😎☝️
.
براى همین یه #پیشنهاد دادم به خانوم.
همیشه براى شستن ظروف #شیر_یا_خط میندازیم;)👌
ایشونم قبول کردن مشروط به اینکه همیشه خودشون بندازن😐✋️
.
+خانوم خب همیشه من میشورم نیازى به این کارا نیست که😐
.
-نه شما #تقلب میکنى میخواى همیشه بندازى گردن من:roll:
.
بعد چند وقت #شک کردم😐☹️
.
چند هفته بود که ظرف ها به من نمی افتاد،در ماه شاید یه بار🤔
.
رازش رو فهمیدم
تقلب 🤢
.
اره همیشه تقلب میکرد 😑
وقتى #سکه رو بالا می انداخت و با دستش میگرفت روى سکه رو زود نگاه میکرد و دستاش رو بهم میچسبوند🙏
.
شیر یا خط؟؟؟
.
منم هر چى رو انتخاب میکردم مخالفش رو نشون میداد و خودش ظرفارو میشست:roll:
هرچند ظروف دونفر زیاد نیست ولى به هر حال…
.
بعد که متوجه شدم پرسیدم چرا این کارو میکردى؟
.
گفت:استادمون گفته کار شما تو خونه هرچند کم باشه خیلى ثواب داره.🤗
زرنگ باشید و ثوابشم هدیه کنید به #امام_زمان
اون موقع خود آقا هواتونو داره…😍
.
+ما مخلص شما وآقا هم هستیم ولى از امروز سکه بى سکه یه روز شما یه روز من:)
.
و با این نگاه👈😒 ماجراى تقلب تموم شد…
.
نویسنده:#مصطفى_معبودى
@asheghaneh_talabegi
🌸 متن قشنگیه 🌸
تا به حال به آپارتمان دقت کردی
#سقف زندگیه یکی،#کف زندگی دیگریست!!!!
دنیا به طور شگفت آوری شبیه یک آپارتمان است ؛
سقف آرزو های یکی، کف آرزو های دیگریست…
#چارلی#چاپلین میگه:
آدم خوبــــــــــی باش
ولی
وقتت رو
برای اثباتش به دیگران
تلف نکن …. !
همیشه آنچه که درباره ” من ” میدانی باور کن ,
نه آنچه که پشت سر “من” شنیده ای
” من ” همانم که دیده ای نه آنکه شنیده ای…….!❤️
🌎
مردی سگش را در خانه می گذارد تا از طفل شیر خوارش مواظبت کند
و خودش برای شکار بیرون رفت
و زمانی که برگشت، سگش را دید که در جلو خانه ایستاده و پارس میکند
و پنجه هایش خون آلود است.
مرد با تفنگش به سوی سگ شلیک کرد، او را کشت و با سرعت وارد خانه شد تا باقی مانده ی فرزندش را ببیند.
زمانی که وارد شد دید که گرگی غرق در خون غلتیده و فرزندش بدون هیچ آسیبی سالم است.
قبل از اینکه عکس العملی نشان دهید به حرف های طرف مقابل گوش کنید
تا به دلیل قضاوت اشتباه تا آخر عمر گریان نباشید…🌺
به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!»
شیطان لبخند زد.
پرسیدم: «چرا میخندی؟»
پاسخ داد: «از حماقت تو خندهام میگیرد.»
پرسیدم: «مگر چه کردهام؟»
گفت: «مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکردهام.»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین میخورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکردهای. نفس تو هنوز وحشی است. او تو را زمین میزند.»
پرسیدم: «پس تو چه کارهای؟!»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز.»